قصه یک شبهجزیره متفاوت و پلی میان دشمنان سرسخت | قطر چگونه میانجی اختلافهای بزرگ شد؟

رویداد۲۴| ایران بارها میانجیهایش را در ارتباط با غرب تغییر داده؛ اخیر خبرها نشان از انتخاب قطر به عنوان میانجی است. کشوری که هم هدف حمله ایران قرار گرفت هم اسرائیل اما مانع از نقش تاریخیاش به عنوان میانجی نشد؛ میانجی بین اسرائیل و فلسطینیان و میانجی میان ایران و آمریکا. اما چرا این کشور شگفت انگیز است؟
قطر در خلیج فارس باریکهای از خشکی است که به دریا امتداد یافته و ساحلی طولانی دارد. همین موقعیت جغرافیایی از آغاز زندگی مردم این سرزمین را به دریا وابسته کرده است. خاک کمعمق، آب شور، بارش اندک و نزدیکی همیشگی آبادیها به ساحل، قطر را به ایستگاهی طبیعی در میانه خلیج بدل ساخته است. ساکنان این باریکه قرنها معیشت خود را از دریا به دست میآوردند؛ مروارید صید میکردند، ماهی میگرفتند و با قایقهای چوبی میان بندرها رفتوآمد داشتند. قطر نه زمین حاصلخیز در اختیار داشت و نه جایگاهی بر سر راه کاروانهای زمینی؛ همه چیز آن از دریا میآمد و همان دریا برایش هم فرصت بود و هم تهدید. از دوران باستان تا قرن بیستم، قطر و بحرین به خاطر مرواریدهایشان شهرت جهانی داشتند. همین ثروت کوچک، پای قدرتهای بزرگ را به این منطقه باز کرد. از آشوریان و بابلیان گرفته تا ایرانیان و سپس یونانیان تحت فرمان اسکندر، هر قدرتی که در منطقه هژمونی داشت، قطر را نیز زیر سایه خود میگرفت.
پلینی بزرگ، نویسنده شهیر رومی، نخستین کسی است که نامی شبیه به قطر را در تاریخ ثبت کرده است. او از مردمی به نام «کاتاری»ها (Catharei) در این منطقه یاد میکند و از شهرهایی که با قطعات نمک ساخته شدهاند و قبایلی که تنها از ماهی تغذیه میکنند، سخن میگوید. با ظهور اسلام، قطر به بخشی از جهان اسلام تبدیل شد و در مسیر تجارت دریایی میان بغداد، پایتخت خلافت عباسی، و سرزمینهای دوردستی، چون هند، چین و آفریقا، به یک ایستگاه مهم بدل گشت. شواهد باستانشناسی حتی از وجود سازههایی با معماری متاثر از سلسله تانگ در چین حکایت دارد که نشان از جایگاه این سرزمین در شبکه تجارت جهانی آن روزگار دارد.
بازی بزرگان و ظهور خاندان آل ثانی
از قرن شانزدهم میلادی به بعد، قطر به صحنه رقابت قدرتهای جدید تبدیل شد. پرتغالیها، هلندیها و سپس انگلیسیها از راه رسیدند و همزمان امپراتوری عثمانی از شمال در حال گسترش نفوذ خود بود. قطر در این میان، در یک کشمکش دائمی میان نفوذ قدرتهای اروپایی از دریا و هژمونی عثمانی از خشکی گرفتار شده بود. در قرن نوزدهم، بریتانیا به قدرت مسلط در منطقه تبدیل شد و برای تامین امنیت مسیرهای دریایی خود، معاهداتی را با شیوخ منطقه امضا کرد.
سال ۱۸۶۷، نقطه عطفی در تاریخ قطر رقم خورد. خاندان آل ثانی، با حمایت بریتانیا به عنوان حاکمان جدید قطر شناخته شدند و این وضعیت در سال ۱۹۱۶ با تبدیل شدن قطر به تحتالحمایه رسمی بریتانیا، تثبیت شد. قطر در آن زمان هنوز سرزمینی فقیر بود که اقتصادش بر پایه صید دریایی میچرخید. اما سرنوشت این شبهجزیره کوچک با کشف نفت را برای همیشه تغییر کرد.
استقلال قطر و تولد یک بازیگر جدید
با خروج بریتانیا از شرق سوئز در سال ۱۹۷۱، قطر استقلال یافت. کشوری کوچک با جمعیت اندک و اقتصادی تازهنفس، ناگهان در جایگاه دولتی مستقل قرار گرفت؛ موقعیتی که به همان اندازه که فرصت بود، تهدید نیز در دل خود داشت. درآمدهای نفتی امکان نوسازی را فراهم میکرد، اما وزن سیاسی قطر در معادلات منطقهای اندک بود و تصمیمهای کلان سیاست خارجی همچنان زیر سایه قدرتهای بزرگتر شکل میگرفت.
تنها یک سال پس از استقلال، نخستین جابهجایی قدرت در خاندان آلثانی رخ داد و خلیفه بن حمد به امارت رسید. او درآمد نفت را صرف ساخت نهادهای اداری و توسعه خدمات عمومی کرد و برای تضمین امنیت کشور، رابطه نزدیک با عربستان را محور سیاست خارجی قرار داد. این انتخاب، ثبات نسبی به همراه داشت، اما قطر را در سایه همسایه بزرگ نگه میداشت.
در میانه دهه نود، بار دیگر قدرت در خاندان آلثانی جابهجا شد و اینبار امیر جدید، حمد بن خلیفه، مسیر متفاوتی برگزید. او اعلام کرد که قطر باید از سایه دیگران بیرون بیاید و صدای مستقل خود را بسازد. سیاست خارجی تازه بر سه ستون استوار شد: گفتوگو با بازیگران مختلف منطقهای و جهانی، استفاده از رسانه برای تاثیر بر سیاستهای منطقه، و عقد پیمانهای امنیتی برای جبران ضعف نظامی و جمعیتی. این تغییر مسیر، نقطه آغاز قطر نوین بود، کشوری که دیگر صرفا تماشاگر نبود، بلکه میخواست بازیگری فعال در صحنه خاورمیانه باشد.
معماری بقا و نفوذ قطر
بیشتر بخوانید:
قطر جای عمان را گرفت؛ چه تغییری در مسیر مذاکرات رخ میدهد؟
از کوبا تا کوزوو | چرا بازدارندگیها فرومیپاشد؟
بحرین چگونه از خاک ایران جدا شد؟
تاریخ رابطه ایران و عربستان از قاجار تا جمهوری اسلامی / رقابت بر سر رهبری جهان اسلام
از میانه دهه نود میلادی و همزمان با تغییر رهبری سیاسی، قطر راهبردی تازه را تدوین کرد. کشوری کوچک با جمعیتی محدود و همسایگانی پرقدرت برای آنکه بتواند جایگاه خود را تثبیت کند، نیاز داشت هم بقا را تضمین کند و هم نفوذی فراتر از اندازه جغرافیایی خود به دست آورد. این طرح بر دو محور اصلی استوار شد: دیده شدن در سطح جهانی و ایجاد پشتوانههای سخت برای امنیت.
در گام نخست، مسئله دیده شدن بود. دوحه به سرعت دریافت که حضور در خبرها به همان اندازه اهمیت دارد که داشتن منابع طبیعی. از همین رو شبکه الجزیره را بنیان گذاشت؛ رسانهای که روایت رویدادها به زبان عربی و سپس انگلیسی را در دست گرفت، محدودیتهای مرسوم رسانهای در جهان عرب را کنار زد و به شهروندان امکان داد مسائل خود را در سطح منطقه مطرح کنند. از جنگها و انتخابات گرفته تا بحرانهای اجتماعی، بسیاری از تحولات خاورمیانه از دریچه استودیوهای دوحه بازتاب یافت و قطر از حاشیه به متن اخبار آمد.
همزمان سرمایهگذاری سنگینی در آموزش آغاز شد. مجموعهای از دانشگاههای معتبر جهان در قالب «شهر آموزش» در دوحه مستقر شدند و این کشور به مرکز آموزشی و پژوهشی منطقه بدل شد. تربیت نیروی انسانی و جذب نخبگان، وجهه علمی و بینالمللی تازهای برای قطر ایجاد کرد. در کنار آن، توسعه فرودگاه مدرن و ناوگان هوایی پیشرفته، دوحه را به گره پروازهای بینالمللی تبدیل کرد. هر نشست و برخاست هواپیما نه فقط درآمد، بلکه تکرار نام کشوری کوچک در ذهن هزاران مسافر بود. رسانه، دانشگاه و آسمان، سه ضلع دیده شدن قطر را تشکیل دادند.
اما دیده شدن بدون تضمین بقا کافی نبود. ستون نخست بقا گاز طبیعی بود. قطر با توسعه میدانهای عظیم خود به بزرگترین صادرکننده گاز مایع در جهان بدل شد. هنگامی که برق خانهها و کارخانهها از توکیو و شانگهای تا لندن با گاز قطر تأمین میشود، امنیت این کشور به امنیت انرژی جهانی گره میخورد.
ستون دوم، سرمایهگذاری سازمانیافته بود. صندوق ثروت ملی قطر داراییهای ارزشمند و شناختهشدهای را در نقاط مختلف جهان خریداری کرد؛ از برجها و مراکز تجاری اروپا تا سهام صنایع بزرگ و باشگاههای ورزشی. این مجموعه نه تنها سود اقتصادی داشت، بلکه نفوذ سیاسی ایجاد میکرد؛ چراکه منافع کشورها و شرکتهای بزرگ را با ثبات قطر پیوند میزد.
ستون سوم و حیاتیترین ستون، چتر نظامی بود. پایگاه هوایی العدید با حضور نیروهای آمریکایی و غربی به پشتوانهای تعیینکننده بدل شد. برای کشوری با جمعیت اندک و عمق جغرافیایی محدود، چنین پایگاهی بازدارندگی ایجاد کرد و این پیام را به همسایگان رساند که فشار مستقیم بر قطر هزینهای سنگین در پی خواهد داشت.
قطر زیر ذرهبین
سیاستهای امیر حمد بن خلیفه آلثانی قطر را از حاشیه بیرون آورد و به جایگاهی رساند که نامش در معادلات منطقهای و جهانی شنیده شود. این مسیر، اما هموار نبود. او بر گفتوگو با همه طرفها تکیه کرد؛ رویکردی حسابشده برای کشوری کوچک که در میان همسایگان قدرتمند نیازمند موازنهای ظریف بود. همین سیاست موجی از مخالفت و خشم برانگیخت. با آغاز بهار عربی، الجزیره، تریبون اصلی دیپلماسی رسانهای قطر، آشکارا جانب جریانهای اسلامگرا را گرفت و این موضع ریاض، ابوظبی و متحدانشان را به شدت برآشفت. در ۲۰۱۷ محاصرهای همهجانبه علیه قطر شکل گرفت؛ اقدامی که میتوانست یک دولت کوچک را از پا درآورد. اما دوحه با گشودن مسیرهای تازه واردات از ایران و ترکیه، سرمایهگذاری سنگین در زیرساختها و اتکا به پیمانهای امنیتی با غرب، نهتنها ایستاد بلکه استقلال خود را آشکارتر کرد.
اوج این مسیر در جام جهانی ۲۰۲۲ بود. رویدادی که برای نخستین بار در خاورمیانه برگزار شد و ماهها نام قطر را در صدر خبرها نگه داشت. اما قرار گرفتن در کانون توجه جهانی، نگاه موشکافانه نیز به همراه آورد. قوانین کار و مهاجرت، نحوه اجرای پروژههای عظیم و روند انتخاب میزبان زیر ذرهبین رفت. گزارشهای گسترده درباره شرایط دشوار کارگران مهاجر تصویری تاریک در برابر روایت رسمی ساخت. قطر ناگزیر شد واکنش نشان دهد؛ اصلاحات اعلام کرد، از جمله تعدیل نظام کفالت، تعیین حداقل دستمزد و ایجاد نهادهایی برای رسیدگی به شکایات. بسیاری از ناظران این تغییرات را ناکافی دانستند، اما همین اصلاحات نخستین دگرگونی ساختاری در سیاست کار و مهاجرت قطر بود؛ دگرگونیای که بیش از فشار داخلی، حاصل نگاه جهانی بود.
پس از پایان جام جهانی، دوحه کوشید از سرمایه نمادین به دست آمده بهره گیرد. ورزش همچنان در مرکز این راهبرد باقی ماند، سرمایهگذاری در فوتبال اروپا ادامه یافت و پروژههای ورزشی داخلی گسترش پیدا کرد. صندوق سرمایهگذاری ملی، داراییهای تازهای در حوزه فناوری و انرژی پاک افزود. در دیپلماسی نیز قطر نقش فعالتری بر عهده گرفت؛ میزبان گفتوگوهای طالبان و آمریکا شد و در برخی پروندههای حساس میان ایران و غرب میانجیگری کرد. همزمان، آشتی با عربستان و امارات پس از سالهای محاصره فضای تازهای برای مانور دیپلماتیک گشود.
آزمونهای تازه، جایگاه تازه
پس از جام جهانی، قطر با دو بحران امنیتی پیدرپی روبهرو شد. نخست، حمله موشکی ایران به پایگاه العدید آشکار کرد که حتی حضور گسترده نیروهای آمریکا در خاک قطر، مانعی قطعی در برابر درگیریهای منطقهای نیست. دوحه کوشید پیامدها را مدیریت کند؛ روابط خود با واشنگتن را نگه دارد و همزمان خاکش را از کشیدهشدن به جنگی مستقیم دور نگه دارد. اندکی بعد، حمله اسرائیل به دفتر سیاسی حماس در دوحه این کشور را در کانون بحرانی دیگر نشاند. چند نفر کشته شدند و حاکمیت ملی قطر زیر پا گذاشته شد. واکنش منطقهای، اما متفاوت بود: عربستان، امارات، کویت و عمان این اقدام را محکوم کردند و در کنار قطر ایستادند. اجماعی که نشان داد برخلاف سال ۲۰۱۷، دوحه دیگر تنها نیست و توانسته جایگاه خود را در میان همسایگان به سطحی تازه برساند.



شاهنامه اخرش خوش است


